هرچی بخوایی هست...! هرچی بخوایی هست...!
درباره ما


سلام دوستان عزیز این وبلاگ متعلق به درس برنامه نویسی میباشد که در کنارش مطالب دیگری نیز قرار داده ام .با تشکر از استاد مربوطه جناب مهندس کیوان زارعی-

پیوند روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


هرچی بخوایی هست...!

علمی.تخصصی.کاربردی.داستان.شعر.خلاصه همه چی
آقایون نخونن
موضوع: <-PostCategory->

 سلام یه مطلب با حال ( من هیچ قصدی ندارم)

 

چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟ 
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند

چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟ 
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند

شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟ 
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد

ورزش کنار دریای آقایون چیست؟ 
هر موقع خانمی را می بینند شکم هایشان را تو می دهند

به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟ 
با استعداد

خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟ 
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم

در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟ 
توریست

یک وضعيت غير قابل كنترل چیست؟ 
صد و چهل و چهار مرد در يک اتاق

برای درست کردن پاپ كُرن به چند مرد نیاز است؟
سه تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان می دهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد

آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟ 
"کثیف" و " کثیف اما قابل پوشیدن"

تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 ميليون توماني بخرد و 
یک سیستم صوتی 4 ميليون توماني بر روی آن نصب کند

شما به مردی که همه چیز دارد چه می دهید؟ 
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند

چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟ 
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند

آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟ 
به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد

نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟ 
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند

نوشته شده توسط :shadi | لينک ثابت |شنبه 21 آبان 1390برچسب:,|

پـَـ نـَـ پـَـ
موضوع: <-PostCategory->

 

http://www.kocholo.org/img/images/q5bknngp0uxdh3wp1x.jpg

 
اومده خونمون میگه راستی توالتتون همونجاس میخوام برم ؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ رفته مسافرت خارجه تا 6 ما هم برنمیگرده.

***************************

رفتم کله پزی میگم یه دست کله پاچه بده میگه چشمم بزارم؟ پـَـ نـَـ پـَـ من چشم میزارم گوسفنده بره قایم شه

***************************

بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره ، سه ساعت با شورت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟!!! میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم..!

***************************

از فیس بوک اومدم بیرون کامپیوترو خاموش کردم خواهرم میگه: خسته شدی از فیس بوک اومدی بیرون ؟ منم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بهم گفتن یه 5 دیقه برو بیرون میخوایم کفشو تی بکشیم

***************************

یه عکس از ابی بردم قاب سازی یارو میگه قابش کنم پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوب عکسو نگاه کن ببین اینورا ندیدیش عکس بابامه اختلال هواس داره چند روزه از خونه زده بیرون

***************************

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

***************************

منتظر تاکسی وایسادم و دارم دست تکون میدم برا تاکسیا. با تاکسیش میاد کنارم میگه تاکسی می خوای؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ دارم برای مسافرین محترم دست تکون میدم و آرزوی سفری خوش می کنم.

***************************

به بابام میگم: بابا تو سفارت امریکا کار پیدا کردم. میگه: به عنوان مترجم؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ میرم بالا پشت بوم سفارت، روزایی که باد نمیاد، پرچم امریکا رو فوت میکنم!

***************************

به بابام میگم سویچ رو بده. میگه میخوای با ماشین بری بیرون؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام باهاش گوشم رو تمیز کنم
دستش رو آورده بالا بزنه. میگم میخوای بزنی؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ میخوام قلنج کتفم رو بشکونم

***************************
لیچ آب رفتم سر کلاس.  استاد میگه بارون میاد؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ وقت نداشتم با لباس دوش گرفتم زود به کلاس برسم.

***************************

رفتم دارو خونه میگم یه بسته خلال دندون بدید. میگه میخوای دندونات خلال کنی؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام خودم تب سوزنی کنم

***************************
امروز سر کلاس یه زنبور رو گرفتم پاشدم رفتم پنجره رو باز کردم که بندازمش بیرون, استاد میگه:زنبوره؟پیش خودم گفتم:لا اله الا الله!!! بعد میگه:میخای بندازیش بیرون؟؟؟ دیگه عنان از کف دادم و گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بیچاره نابیناست دستش رو گرفتم به در و دیوار نخوره!!!

***************************

قورمه سبزی آوردن رومیز میگه قورمه سبزیه؟؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ کوکوسبزیه آبشو زیاد کردن

***************************

یکی از بستگان دوستم فوت کرده بود . رفته بودم بهشت زهرا . واستاده بودم سر قبر یکی اومد گفت : اومدی فاتحه بدی ؟ گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ 
واستادم اگه زنده شد با بیل بزنم بمیره

***************************
بابا بزرگم 3روزه فوت کرده داییم زنگ زده میگه مامانت داره گریه میکنه؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ عربی گذاشته داره میرقصه

***************************

رفتم تو صف پمپ بنزین , بعد از 40 دقیقه که نوبتم شده مامور پمپ بنزین میگه اومدی بنزین بزنی؟ میگم : پـَـ نـَـ پـَـ داشتم رد میشدم گفتم بیام ببینم در باکم سمت چپه یا راسته

***************************

بابام داره تلویزیون نگاه میکنه صدا تلویزیون رو 50 . میگم : میشه صداشو کم کنی ؟ میگه : مگه صداش اذیتت میکنه ؟ میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخام لب خونیم قوی بشه
.
***************************

دوستمُ دعوت کردم خونمون اومده می گه اینجا خونه خودتونه؟ پـَـ نـَـ پـَـ خونه مادربزرگس منم مخملم

 ***************************
رفتم پرنده فروشی میگم آقــا قناری‌های نر و مادتون کدومان ؟ میگه میخوای بخری ؟ پـَـ نـَـ پـَـ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه..!


 ***************************

شیشه رفته تو دستم دارم جیق میزنم به دوستم میگم در بیار میگه..شیشه رو گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ادای منو

***************************
جمله ی بدون "پـَـ نـَـ پـَـ" مثل صبحونه بدون چایی میمونه !! که اگه استفاده نکنی اون روز سردرد میگیری
!!
**************************

اومدن خواستگاریم من و مامانم و بابام نشستیم، مادر طرف میگه عروس خانم ایشون هستن؟ مامانم گفت پـَـ نـَـ پـَـ اون سیبیل کلفت شکم گنده عروسه بهش میگیم بابا
!
***************************

شب جمعه ای دارم شکلات خیرات میکنم طرف یدونه برداشته خیلی جدی میگه یدونه فاتحه بفرستم؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ یه مشت بردار یه جزء قرآن بخون

***************************

یارو میگه هشت نفر بهم تجاوز کردن ، رفتم کلانتری، می گه می خوای شکایت کنی؟ پـَـ نـَـ پـَـ یه نسخه از فیلمش آوردم برام مجوز پخش بگیری.

***************************

به استاد ماکت ساختمون دارم نشون میدم برگشته میگه پله هم دار : میگم پـَـ نـَـ پـَـ با قلاب میرن بالا
نوشته شده توسط :shadi | لينک ثابت |شنبه 21 آبان 1390برچسب:,|

عرررررررررررروووووووووووسیییییییی
موضوع: <-PostCategory->

 بادا بادا مبارک بادا ايشالا مبارک بادا

در چنين روز خجسته و ميمون و شامپانزه اي همه دارن خودشونو هلاک مي کنن ، مادر زن و مادر شوهر که معلوم الحال هستند ،هر دو تو فکر اينن که چه جوري پوز همديگرو بزنن و بين فک و فاميل همديگرو ضايع کنن . پدر زن و پدر شوهر هم که آخر مرام ، اند رفاقت ، تيريپ صفا ، مشغول لاف زدن در مورد کسب و کارشونن . گاهي اين ميزنه پشت اون و اون تو دلش مي گه : مرديکه الاغ ... و گاهي اون مي زنه رو

 

شونه اين و اين تو دلش مي گه : مرديکه يابو ...... عروس و داماد عاشقانه زل زدن تو چشم هم و دست همديگرو محکم گرفتند و بين جمعيت که دارن خودشونو هلاک مي کنن ، آروم آروم تکون مي خورن ( انگاررو ويبرن) گاهي داماد يک آه حسرت بار مي کشه و عروس از خجالت مثل لبو مي شه و گاهي عروس چشماشو خمار مي کنه و داماد قلبش تاپ تاپ مي کنه و مي افته کف پاش . خاله شهين و عمه مهين و زن دايي پري و زن عمو زري و اره و اوره و شمسي کوره ، دارن در مورد آخرين مد لباس و کفش مخ همديگرو مي زنن و گاهي اوقات هم واسه خالي نبودن عريضه طلاهاشونو به رخ هم مي کشن ، عمه مهين

: واي چه گرمه ، اين گردنبند الماس هم که 1 کيلو وزنشه ، گردنم داره مي شکنه ، هي به اين اسفندياري گور به گور شده مي گم انقدر واسه تولدم جواهر نگيرا ولي اين مرد حرف حاليش نيست که !!!!! و خاله شهين که حسابي لجش در اومده و حسادتش گل کرده مي گه : وا مهين جون چه جوري با اين شوهر بي سليقه سر مي کني تو ، اين که ديگه گردنبند نيست ، قلادس عزيز دلم ....

: مادر بزرگ داماد که وحشتناک جو گير شده ، در حالي که پيژامشو گذاشته تو جورابش و سر تا پاشو حنا بسته ، هي مي پره وسط مهمونا تا برقصه ، هي نوه نتيجه ها مي يان مي برنش کنار و ميگن : عزيز جون اين حرکات موزون واسه قلبتون ضرر داره و هي عزيز جون مثل ذرت بو داده مي پره وسط ، تازه به همين حد که قانع نيست ، در حالي که با شدت تمام دنده عقب مي رقصه ، دستاشو مي بره به آسمون و رو به داماد مي گه

: : ننه گوربونت برم من ، بعد تو اين هاگير واگير به طور ناغافل دستاشو مي زاره دوطرف صورت داماد و هي مي چرخونه اين ور مي چرخونه اون ور و شالاپ و شلوپ ، اينور تف مي ماله ، اون ور تف مي ماله ، بعد دستشو مشت مي کنه و در حالي که با تمام وجود مي کوبه تو سينه خودش به عروس خانم مي گه : ننه کرمت خوابيد؟ بيا اينم شاخ شمشادمون که دو دستي داديمش به تو !!! کوفتت بشه! از بچت بکشي الهي!!! و يه چشم غره مشتي هم به عروس خانم مي ره

: مادر بزرگ عروس که خيلي خفن غيرتي شده و خونش به جوش اومده ، يه هزار تومني از تو جورابش در مياره و مثل تارزان مي پره وسط که مثلا" شاباش بده . اول مياد سمت عروس ، عروسو مي گيره بغلش و با گريه و زاري (تيريپ گريه) وسط مهمونا داد ميزنه که : واي خدا، نون و پنير آوردن دخترمون رو بردن ، نون و پنير ارزونيتون دختر نمي ديم بهتون .

: خلاصه به همت فک و فاميل زيپ دهن مامان بزرگ عروس خانم بسته مي شه . مادر بزرگ بعد از اين حرکات نمايشي و رزمايشي ، هزار تومني رو صدقه سر عروس خانم مي چرخونه و مي زاره کف دست آقا داماد بنده خدا (بيا ، هي بگو من زن مي خوام ، ببين آخر و عاقبتت اينجوري مي شه بنده خدا ، از من گفتن بود ، نگي نگفتي ها!!!) داماد هم که جا خورده و پيش رفيقاش و فک و فاميلاش ضايع شده ، واسه اينکه کم نياره و مردونگي به خرج بده ، خم مي شه و دست مادر بزرگ عروس خانم رو مي بوسه . مادر بزرگ هم که احساساتش به جوش اومده در حالي که همچنان گريه مي کنه مي گه :

: ننه جون، دخترمثل دسته گلمون رو سپرديم به دست تو ، جون تو و جون اون ، واي به حال خودت و جد و آبادته اگه يه مو از سر دخترکمون کم بشه ..... و اين بار نيز فک و فاميل با تلاش بي وقفه و با هزار بدبختي مادر بزرگ رو از صحنه خارج ميکنن و مي برن مي شوننش رو صندليش

تو اين هاگير واگير پدر داماد دنبال برادر داماد (پسر کوچيکش) مي گرده ولي پيداش نمي کنه ، اين ور و مي گرده ، اون ورو مي گرده ، ولي نه خبري از برادر کوچيکه نيست که نيست، پدر داماد ديگه به ذهنش نمي رسه که بره ته باغ و تو گلخونه رو بگرده . بعد از نيم ساعت سر و کله داداش کوچيکه در حالي که کبکش خروس مي خونه پيدا مي شه . صورتش يه خورده قرمزه ، به به به عجب رژلب خوش رنگي بوده لامصب !!! (يادم باشه شمارشو بپرسم از خانم)

: خواهر عروس بيچاره ديگه خل شده ، تا حالا انقدر پسر خوش تيپ و با حال يه جا نديده بود ، انقدر به اين پسر به اون پسر زل زده ، چشاش مثل وزغ ورقلمبيده و زده بيرون و بگي نگي يه کوچولو هم قرمز شده . گاهي مي ره تو نخ اين پسره و گاهي به اون يکي راه مي ده . الهي بميرم براش که انقدر سر در گمه !!!

: خلاصه ، همه ول معطلن. موقع شام شده ديگه . عروس و داماد بايد برن سر ميز واسه فيلمبرداري . دست همديگرو گرفتن و خرامان خرامان در حالي که توي يه عالم ديگه هستن مي رن سر ميز . فيلمبردار هم مچلشون مي کنه ...... – از اين ور بياييد...... بشقاب برداريد.....اه نه بابا 1 قاشق بستونه ..... چه خبره 2 تا نوشابه برداشتيد ، يکي کافيه .... حالا از اين ور .... حالا بچرخيد ... نه نشد ، دوباره از اول ... آقا داماد يه قاشق غذا بزار دهن عروس خانم .... عروس خانم لطفا" به جهت حفظ منافع ملي ميهني بانوان ، آبروداري کن

و دهنتو کمتر باز کن .... آهان ... حالا شد.... خلاصه عروس داماد تمام امواتشون مي ياد جلوي چشمشون تا يه لقمه شام بخورن . بعد نوبت مهمونا مي شه !!!! همونايي که تا 2 دقيقه پيش اند کلاس بودن و واسه هم کري مي خوندن و پوز همديگرو مي زدن ، تا مي گن بفرمائيد شام ، مثل قوم تاتار حمله مي کنن . مثل نديد بديدا مي ريزن سر ديس غذا ها ، يکي از هولش برنج مي کشه و تالاپ يه قلمبه ژله مي ريزه روش ،

: يکي ديگه نمي دونه چيکار کنه و چي برداره ، سالاد و با ظرفش مياره سر ميز خودش و ...... ديگه تا تهش معلومه ديگه...

: بعد که همه به حد مرگ و اندازه 2 روزشون خوردند و شام تموم شد ،خواننده که شوخيش گرفته يهو بي مقدمه مي گه : خوشگلا بايد برقصن، خوشگلا بايد برقصن !!! آقا جمعيته که هجوم مياره وسط (عجب اعتماد به نفسي ، خوش به حالشون ) د برقص . خلاصه ديگه ساعت 2 نصفه شب شده ، صاحب عروسي به .... خوردن افتاده که بريد خونتون بابا ، جون مادرتون بريد ديگه ، هزار تا کار داريم . ولي نه همه تازه گرم شدن

. ساعت 3.30 بامداد يهو يه نفر از بيرون مثل شصت تير مي پره وسط مجلس و داد مي زنه : کميته ، کميته ، واي واي واي حالا ديدنيه ، همه دنبال سوراخ موش مي گردن ، معلوم نيست کدوم شير پاک خورده اي زنگ زده 110. برادران غيور نيروي انتظامي، با هيبت فراوان وارد مجلس مي شن . آقا ، کراواته که ريخته زمين ، روميزيه که سر خانم هاست

: . برادران نيروي انتظامي در کمال ادب و تواضع از مهمانان عزيز در خواست مي کنن که مثل بچه آدم و با زبون خوش و با پاي خودشون ، تشريف بيارن و سوار ميني بوس بشن . رو ميني بوس نوشته :

مبداء : عروسي............ ..... مقصد : کلانتري ............ .. " در بستي"

: ديگه آخرشم که مي تونيد حدس بزنيد ، مي رن پاسگاه به صرف کله پاچه و يه استراحت کوتاه و ........

نوشته شده توسط :shadi | لينک ثابت |شنبه 21 آبان 1390برچسب:طنز,جالب,آخرشه,باحال,|



موضوعات
تمارین تمارین فصل اول تمارین فصل دوم تمارین فصل سوم تمارین فصل چهارم تمارین فصل پنجم داستان طنز عبرت آموز جالب شعر شعر شادی شعر مونا شعر مریم حیدرازده شعر کارو دانلود دانلود کتاب دانلود موزیک مقالات علمی

لینک دوستان

بزرگترین وبلاگ آهنگ.آهنگ های جدید
علوم کامپیوتر90 دانشگاه یزد
همه چیز اینجاست
بزرگترین وبلاگ جوک و اس ام اس
donyaie computer
ro0ze computer
فناوری روز
صبری چتانی
روز کامپیوتر
زانکو
جناب مهندس زارعی
++c
ღஜONLY LOVERஜღ
setare baroon
اینترنت.IT.کامپیوتر
دختران آفتاب
برنامه نویسی
quiet times
موزیک کده ی پاتوق تهرونی
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هرچی بخوایی هست...! و آدرس marsh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

فروردين 1391
بهمن 1390
دی 1390
آبان 1390
مهر 1390


نویسنده وبلاگ :

shadi

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 185
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 96514
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1



عکس - عکس


Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com